پسر مامان

سلام.

سالروز شهادت سید الساجدین، زین العابدین،امام علی ابن الحسین علیه السلام را به مولا و مقتدامون امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف روحی فداک و همه عاشقان ولایت و امامت تسلیت عرض کرده و از همه دوستان التماس دعا دارم.

عسلی بلای ما حدودا 10 روزی هست که حسابی مریض شده و در حال مصرف دارو و آنتی بیوتیکه.بعد از مراسم تاسوعا و عاشورای حسینی عسلی بلای ما هم در ابتدا چند روزی تب کرد و بعد هم مابقی قضایا که شامل سرفه های شدید و بی اشتهایی و....است شروع شد .به همین خاطر مجددا خدمت عمو ناطقیان رسیدیم و باقی ماجرا هم که معرف حضور هست.

عسلی تا کعبه مکرمه رو در تلوزیون میبینه با ذوق خاصی میگه: مامان هونه هدا(خدا).بریم هونه هدا؟؟ مامان:نمی تونیم باید خدا دعوتمون کنه تا بریم خونش باید دعا کنیم تا خدای مهربون هم اجازه بده بریم خونش.عسلی فورا دستاش رو بالا میبره:هدایا ما رو ببر هونت باشه؟از اونجایی که دل ناز پسره ما خیلی مهربون و کوچیکه میگه:هدایا ما رو ببره مامان جون رو ببره مامان حاجی رو ببره بعد هم شروع میکنه به گفتن اشیا خونمون که کمد رو ببره تلوزیون رو ببره!!!!!!!!!!مهربونم که دلت حتی برای جمادات هم می تپه.

امیر عباس  تصویر مقام معظم رهبری و امام خمینی رحمه الله علیه رو خیلی خوب میشناسه هر جایی که تصاویر ایشون رو ببیند میگه:مامان آقا هامنه ای(خامنه ای)من.امام همینی (خمینی)من.

روز 5 دی ماه سالروز ازدواج من و باباییه .به دلیل تداخل این روز با محرم و ماه عزای امام حسین علیه السلام امسال مراسم خاصی نداشتیم اما دوستان و آشنایانمون زحمت کشیدند و با تلفن یا پیامک بهمون تبریک گفتند از همگی ممنونیم.امیر عباس هم به توصیه خاله مریم به محض ورود بابایی گفت:بابایی عروسیت مبارک.عمو بهرام هم زحمت کشیدند و یک شعر خیلی زیبا برای ما سرودند :شب شور و شادی سیامک است    سالگرد ازدواج مبارک است   نور چشم ما شدی ای فاطمه    شادیت هرگز نیابد خاتمه  ممنون عموبهرام از لطفتون.

همسر عزیزم مهدی جان خیلی زود هفت سال از زندگی مشترکمون گذشت با تو شاد ترین  و زیبا ترین روز ها رو تجربه کردم امیدوارم رضا و مهر الهی همواره پشتیبان زندگیمون باشه.

عکسای امیر عباس از اولین محرم زندگیش تا سومین محرم

پ.ن :فردا سالروز حماسه  9 دی ماهه. حماسه ای که از عشق و ارادت این ملت به امام حسین علیه السلام و راه و هدف ایشون حکایت داشت. انشالله همیشه در راه ابا عبدالله قدم برداریم.

پ.ن1 :23 روز از محرم گذشت.هنوز ناله ها و گریه های قافله عزادار امام حسین علیه السلام  به گوش میرسه.گوش دلمون رو باز کنیم تا امام زمانمون رو در این مصیبت همراهی کنیم.

پ.ن 2:مامان حاجی و بابا حاجی  و عمه مریم و عمو محسن از مشهد الرضا به سلامتی برگشتند زیارتتون قبول انشالله سفر کربلا و سوریه و مکه نصیبتون بشه.دلمون حسابی تنگ آقا امام رضا علیه السلام شده هر کس توفیق حضور داشت التماس دعا.

تا بعد یا علی

السلام علیک یا ابا عبدالله

سلام.خوبید؟عزاداریهاتون مقبول درگاه احدیت انشالله .امیدوارم همگی مورد عنایت خاصه آقا امام حسین علیه السلام قرار گرفته باشید و عزاداریهاتون مرهمی بر دل داغدار آقا و سرورمون بوده باشه انشالله.

من و بابایی و عسل بلا از شب اول ماه محرم رفتیم جلسات درس حضرت آیت الله آقا مجتبی تهرانی.خدای مهربون هم توفیق داد و تونستیم از مباحث ایشون استفاده کنیم .مباحثشون پیرامون قیام امام حسین علیه السلام بامحوریت امام حسین علیه السلام مصلحی غیور و انسانی ضد غرور برگزار شد که فوق العاده مطالب مهم و ارزشمندی برای ما داشت اگر تمایل داشته باشید می تونید از سایت ایشون مطالب رو بصورت صوتی یا نگارش شده دریافت کنید.امیر عباس هم تونست دوستای جدیدی برای خودش پیدا کنه و بقول خودش تو هیئت کلی با دوستاش بازی کرد ما هم برای آروم کردن بچه ها انواع و اقسام خوراکی ها رو میبردیم که از این جهت هم حسابی خوش به حالشون شده بود.موقع عزاداری هم امیر عباس می ایستاد و دو دستی میزد توی سرش و میگفت:حسین حسین.انشالله قبول باشه عزیزم.

شب تاسوعا هم مامان جون طبق نذر هرساله نذری پزون داشت امیر عباس از اونجایی که نمی دونست نذری چیه مدام میگفت: مامان نذری کو؟

روز تاسوعا و عاشورا هم مثل هر سال  از محضر حاج آقای هاشمی نژاد استفاده کردیم که مباحث ایشون هم پیرامون گناهانی بود که باعث عدم استجابت دعا میشه.بلای ما هم خیلی آروم بود و کلا همکاریش بیست بود قربوووووووووووووونت برم من.

شب تاسوعا وشب عاشورا هم رفتیم مراسم تعزیه خوانی.امیر عباس خیلی دقیق داشت صحنه رو نگاه میکرد وقتی شمر لعین و لشکرش دور امام رو گرفتند و امام فریاد هل من ناصر سر دادند عسلی میگفت:مامان فکر کنم اینا میخوان آقا رو بکشن پاشو پاشو بریم کمکش!!وقتی هم که بطور تمثیلی جن و ملک برای یاری اومدند امیر عباس گفت:مامان باباش اومد کمکش؟

عسلی روز تاسوعا و روز حضرت علی اصغر علیه السلام این لباس رو پوشیده بود

پ.ن:عسلی هر وقت اسم حضرت عباس علیه السلام می آوردند میگفت:مامان من رو صدا می کنند.چقدر ازاینکه اسمت عباسه خوشحالم.

پ.ن:آدرس سایت حاج آقا www.mojtaba-tehrani.ir

 تا بعد یا علی.

سلام

باز طوفانی شده دریای دل   موج سر بر ساحل غم میزند   باز هم خورشید رنگ خون گرفت   بر زمین نقشی زماتم میزند 

عسلی چند روزی هست که برای عزاداری امام حسین علیه السلام داره آماده میشه روز پنج شنبه رفتیم و برای عسلی پیراهن مشکی با یک سربند یا ابوالفضل العباس خریدیم . عسلی خیلی خیلی از سربندش خوشش اومده و توی روز چند بار میاردش تا روی پیشونیش ببندمش.تمام سی دی های مراسم عزاداری امام حسین علیه السلام رو هم میاره و یکی یکی میذاره توی دستگاه بعد هم شروع میکنه به سینه زدن و البته بقول خودش حسین حسین کردن.امیر عباس نسبت به گریه کردن من و بابایی بشدت حساسه اول که می خواد سی دی عزاداری رو  بذاره میگه:مامان اگه اشک بذاری و ااه(گریه)کنی در میارمشا!!!!!تا حالا شکنجه از این سخت تر دیده بودید؟؟؟؟؟؟

تو محله ما حدود یک هفته ای هست که خیمه های عزاداری علم شده و کوچه ها رنگ و بوی محرم گرفته توی خیابون ما هم یکی از این خیمها بر پاشده عسلی هر وقت از اونجا رد میشه کلی ذوق می کنه و میگه مامان هیابون هونه شده.البته منظور گل پسر اینه که تو خیابون چادر زدند و خیابون سقف دار شده.

هفته گذشته عمو بهرام شوهر عمه رویا جون دچار حمله قلبی شده بودند که خدا رو شکر به خیر گذشت عسلی که علاقه شدیدی به عمو بهرام داره کلی غصه می خورد و میگفت:مامان حسن (منظور محمد حسن پسر عمه جون رویا)عمو بلامم رو اذیت کرده عمو بلام مریض شده .دیروز هم که محمد حسن رو دیده بود بهش میگفت:آخه چته؟عمو بلامم رو اذیت نکن.

 پ.ن:جلسات حاج آقا (حضرت آیت الله آقا مجتبی تهرانی)با محوریت قیام امام حسین علیه السلام از دوشنبه شب در خیابان ایران برگزار میشه انشالله که توفیق حضور داریم.

پ.ن1:عمه مریم جون و عمو محسن توفیق داشتند که به زیارت امام رضا علیه السلام مشرف بشن انشالله که زیارتشون مقبول در گاه حق باشه.

پ.ن2:در ایام عزاداری امام حسین علیه السلام التماس دعا از همه داریم انشالله که عزاداریهاتون مقبول در گاه حق بشه.

پ.ن3:عکسای امیر عباس با لباس عزاداری امام حسین علیه السلام رو نشد توی این پست بذارم انشالله پست بعدی.

تا بعد یا علی