مهمونی خاله منصوره جون
ارسال شده توسط مامان فاطمه در 88/7/30:: 11:23 صبحسلام
خوبید؟نی نی گلا خوبن؟عسلی ما که این روزا پسر آقا و خوبی شده و شیطنتاش اونقدر شیرین شده که حسابی خودش رو توی دل همه جا کرده
روز چهارشنبه برای دیدن دوستان دوره دانشگاه که همچنان روابطمون رو صمیمانه حفظ کردیم رفتیم خونه خاله منصوره.خونه خاله منصوره توی پیشوای ورامینه برای همین با خاله های دیگه توی مترو شهر ری قرار گذاشتیم تا از اونجا با هم بریم. عسلی توی مترو با کاراش حسابی دلبری میکرد و توجه همه رو جلب کرده بود تا یک قطار از کنارمون می گذشت با شدت شروع به تکون دادن دستاش میکرد(برای مسافرای توی قطار دست تکون می داد)و با صدای بلند می خندید این حرکت عسلی گاهی هم از طرف دیگران با لبخند،دست تکون دادن،قربون صدقه رفتن،شکلات دادن،لپ کشیدن و.....پاسخ داده می شد.خلاصه با هر زحمتی بود عسلی رو از توی مترو بیرون اوردیم و رفتیم سمت پیشوا.خونه خاله منصوره خیلی قشنگ و با صفاست.اولا که یک حیاط بزرگ و سر سبز داره که برای عسلی جون که همیشه توی آپارتمانه به شدت جالب بودثانیا فضای خونه خاله جون حسابی بزرگ بود و بچه ها به راحتی میتونستن با هم بازی کنن بدون اینکه به وسایل منزل آسیبی برسونن.غیر از عسلی من محمد حسین پسر خاله مرضیه ،ثنا جون دختر خاله فاطمه هم بودند که عسلی خیلی خوب با بچه ها ارتباط برقرار کرد و چون از همشون بزرگتر بود مواظب اونا هم بود
عسلی و محمد حسین بیشتر وقتشون رو توی حیاط بودند و تا دلشون خواست آب بازی کردند.اونقدر صدای خنده هاشون بلند و قشنگ بود که همه رو سر ذوق اوردن و باعث شدن تا همگی بیان بیرون روی سکوی خونه خاله جون بشیننبه هممون خیلی خوش گذشت با دیدن این همه ذوق عسلی راستش یک کمی هم دلم برای بچه های این دوره گرفت که طفلکی ها مجبورن از صبح تا شب توی یک محیط بسته باشن.
عسلی جون به تازگی یاد گرفته بگه مامان.منم توی جوابش میگم جانم،عمرم،عسلم .اونوقت عسلی اونقدر ذوق میکنه که دوباره میگه مامانیکی دیگه از کلماتی هم که جدیدا میگه کلمه امی بمعنای امیره.تا ازش بپرسی اسم شما چیه؟میگه امی (الهی قربونش برم).تا صدای زنگ تلفن یا زنگ در میاد بدو بدو میره سمت گوشی یا آیفون و مرتب میگه بابا(یعنی بابایی اومده)بعد هم در ورودی رو باز میکنه و مرتب بابایی رو صدا میکنه عسلی نسبت به وسایل من و خودش خیلی حساس شده اگه وسایل ما رو دست کسی ببینه سریع میره و پس میگیره .قهر کردن رو هم یاد گرفته اگه بخواد قهر کنه دستش رو روی چشماش میذاره و گاهی اوقات میره سمت دیوار و سرش رو میذاره روی دیوار
عکس سه تا وروجک توی خونه خاله منصوره
اینجا هم عسلی مشغول آب بازیه
اینم عسلی جونه با لباس مورد علاقش
اینجا هم عسلی آماده شده برای بیرون رفتن با بابایی
تا بعد یا علی.