الان خدا به آقا برقی میگه برقا میاد.....
ارسال شده توسط مامان فاطمه در 89/8/30:: 10:28 صبحسلام.
پیشاپیش عید غدیر خم،عید منت نهادن خدای مهربون بر ما مسلمانان و عید ولایت رو به همه دوستان تبریک و تهنیت میگم امیدوارام این ایام پر از خیر و برکت برای همه دوستان باشه انشالله.ما رو هم از دعای خیرتون محروم نکنید.
عسلی چند وقتیه که حسابی مریض شده و الان دوره حاد بیماریش رو داره طی میکنه روز گذشته هم خدمت عمو ناطقیان رسیدیم و متوجه شدیم که بلهههههه عسل خان مجددا بیماری حساسیتیش عود کرده و اینبار علاوه بر بیماری به علت فعالیت ویروس دچار سوئ جذب هم شده خلاصه اینکه با کلی دارو و دستور غذایی اومدیم خونه.حالا تا کی باید درگیر این مرحله از بیماری باشیم الله و اعلم.
دیروز قبل از رفتن مطب خونه مامان جون بودیم امیر عباس هم به دلیل نفخ شدید معده وروده حسابی بی حال شده بود دیگه باید حدس بزنید تا چه حدی خودش رو برای مامان جون لوس کرده بود و هر چی هم اراده می کرد برای عسل خان بود از قضا عسلی هم ظرف دوغ بزرگ مامان جون رو گرفته بود و میگفت:مال هودمه.مامان جون هم گفتند باشه خلاصه این باشه باعث شد که عسلی ظرف دوغ رو برداره هر چی اصرار کردم که مامانی ما می خوایم بریم دکتر به خرجش نرفت این بود که ما دوغ بدست وارد مطب شدیم و کلی باعث انبساط خاطر همه بخصوص عمو ناطقیان شدیم.
تو هفته گذشته یک شب رفته بودیم خونه خاله مریم و عمو میثم وقتی از خونه اومدیم بیرون من به بابایی گفتم هوا خیلی سرد شده .عسلی سریع رو به من کرد و گفت:مامان می خوای کلام برا تو باشه؟؟قربون دل مهربونت عزیز مامان.عسلی ناز نازی تو این هوای سرد کلی مراقب خودشه و با تجهیزات کامل زمستانی بیرون میره هر چی هم بابایی بهش اصرار میکنه که حداقل شالگردنت رو نمی خواد ببندی میگه:هوا سرده مریض میشم.
عسلی نسبت به تاریکی اصلا حس خوبی نداره صبحها هم که از خواب بیداره میشه سریع من رو با خوشحالی صدا میکنه و میگه :برقای آسمون روشنش (روشن)شده.چند روز پیش برق رفته بود امیر عباس کلی ناراحت شده بود و دائم می گفت:مامان بگو برقا بیاد.بعد از کلی کلنجار بالاخره گفتم مامان خدا بچه ها رو دوست داره بیا از خدا بخوایم که برقا بیاد.عسلی رو پای من نشست و دستاش رو برد بالا که: خدایا به آقا برقی بگو برقا رو بیاره قول میدم پسر هوبی باشم قرهان(قرآن)بهونم،اذیت نکنم ،کار بد نکنم.باشه؟؟؟دعا که تموم شد عسلی گفت:مامان نترس الان خدا به آقا برقی میگه برقا میاد .قربون مهربونی خدا برم واقعا برق اومد.
عسلی خوشحال من بعد از استحمام
امیر عباس تو حرم حضرت عبد العظیم اینجا هوا حسابی گرم بوده اما عسلی حاضر نشد تا کاپشنش رو دربیاره
پ.ن:کاش ما هم قدر دل پاک بچه ها به خدا اعتماد داشته باشیم.
پ.ن1:روز عید غدیر التماس دعا،بخصوص التماس دعای فرج داریم .
تا بعد یا علی.