سلام   

 کم کم داره بوی خوش ماه رمضان میاد .وای که چقدر دلتنگ شده بودیم برای میهمانی خدای مهربون.احساس دعوت شدن به یک میهمانی بزرگ و مهم بودن برای صاحبخانه خیلی لذت بخشه.انشالله خدا کمک کنه تا بتونیم از این ماه پر از خیر و برکت کمال استفاده رو ببریم..

اما این چند روزی که گذشت:

روز 14 مرداد ماه تولد محمد صدرا عسل خاله بود.خاله لیلا برای صدرا جونم تولد مختصری گرفته بود البته ما به دلیل داشتن دو میهمان عزیز نتونستیم بریم تولد.محمد صدرای گلم انشالله هزار ساله بشی و عمر با عزت داشته باشی.روز جمعه هم به دعوت عمو میثم جون و خاله مریم و عمه مریم و عمو محسن رفتیم لویزان.مامان حاجی و بابا حاجی و عمو محمود و سارا جون هم بودند کلی به هممون خوش گذشت مخصوصا به عسل مامان که حسابی آب بازی کردو دلی از عزا در آورد.اونقدر خسته شده بود که بدون خوردن شام خوابید البته بماند که حسابی از بدن درد ناله می کردو خواب رو از چشمان ما گرفت.روز 16 مرداد هم تولد خودم بود که بابایی و عسل مامان حسابی غافلگیرم کردند یک دسته گل خیلی قشنگ به همراه یک ادکلن خیلی خوشبو هدیه های بود که بابایی و امیر عباس برام خریده بودند امیر عباس وقتی داشت گل رو به من می داد با لبخند می گفت:گل توا(کسره)تبلد مامان.قربونت برم من.دوستان و نزدیکان هم حسابی من رو شرمنده کردند و با پیامهاشون و تلفنهای مکرر شون کلی من رو ذوق زده کردند.دوستان پارسی بلاگی هم امسال یک خاطره خوش رو برای من به یادگار گذاشتند از خوندن پیامهای تبریکشون کلی هیجان زده شدم دست همگی دردنکنه.روز 17 مرداد هم تولد مهشید جون عزیز خاله دخمل خاله مرضیه بود.مهشید جونم انشالله 1000 ساله بشی تولدت هزار هزار بار مبارک.

عسل مامان این روزا کلی شیرین زبون شده و حسابی با حرفاش از همه دلبری می کنه.به بابای میگه سیبسیب بابا اشنگه(سیبل بابا قشنگه).یادگرفته میگه مامان فاطمه.اسم بابایی رو هم یادگرفته و میگه فهدی که منظور همون مهدی.با بابایی تلفنی که صحبت میکنه میگه من هونه مامان تو کاری؟منظورش اینه که خونه پیش مامانم شما سر کاری؟ اسم خاله جونا و

عمه جونا عمو جونا و دایی جون رو میتونه بگه اسامی که عسلی میگه:مریم،لویا(رویا)،میمم(میثم) ،حمید،محمود،سارا،لیلا،مضیه(مرضیه)فحسن(محسن)عسلی اسم محمد رو نمی تونه بگه به همین خاطر به محمد حسن ،حسن به محمد رضا ،رضا و به محمد صدرا،صدرا میگه. البته امیر عباس خان دیگه مثل یک ضبط صوت هر چی که ما میگیم تکرار میکنه قربون اون صدای قشنگت بره مامان.

امیر عباس خان در حال سد سازی

 

اینجا هم در حال میل کردن هندوانه

 

عسلی جون در حال استراحت که البته فقط دو دقیقه طول کشید

 

امیر عباس در حال تمرین رانندگی

 

 

پ.ن:امیر عباس این هفته کلی خوش به حالش شده اول اینکه یک لباس خوشگل از سارا جون گرفته به خاطر اینکه تونسته بگه سارا.همینطوریک توپ یویویی از بابای سارا جون.روز تولد مهشید جون هم مامان جون برای اینکه بقیه نوه ها ناراحت نشن برای همه کادو خریده بود.سهم امیر عباس هم یک تاب خونگی و یک دست بلوز و شورت بود. عمه رویا هم که خونه ما اومده بودند یک شلوار و شلوارک خونگی و یک لباس قشنگ برای امیر عباس هدیه اورده بودند.دست همگی درد نکنه مردیم از خجالت و شرمندگی....

پ.ن:روز 18 مرداد تولد نازنین زینب جون و روز 24 مرداد تولد نازنین فاطمه جون جوجو های خاله زهراست.خاله زهرا جون انشالله خدا برات نگهشون داره وهمیشه در کنار هم خوش و خرم باشید و تولد 100 سالگیشون رو در کنار هم جشن بگیرید.

تا بعد یا علی.