سلام.

خوبید؟انشالله که همگی سر حال باشند و روزگار هم به کام باشه.عسلی جون من این روزا حسابی مشغول و درگیر فعالیت های مهد کودکش شده و صد البته ما هم در گیر کار های عسل جان شدیم.نازنین من هر روز صبح ساعت 7:30 از خونه بیرون میره و تا ساعت 11:30 توی مهد کودک مشغول یاد گرفتن مطالبیه که بهشون آموزش میدن.توی این مدت خوشگل من کلی پیشرفت داشته در زمینه قرآنی چند تا داستان پیامبران،شعر خانواده نمونه،آموزش ابتدایی نماز و اذان و وضو  و دعای سفره  و آیه اول سوره توحید رو یاد گرفته.در زمینه زبان هم، انگلیسی موز و سیب و پرتقال به همراه سلام و خداحافظ و متشکرم رو کاملا یاد گرفته و با زبون شیرینش برام میگه. توی ژیمناستیک و بسکتبال هم یک مقداری پیشرفت کرده و در مورد فصلها و ماه پاییز و ایام هفته و...هم آموزشهایی دیده خلاصه اینکه گل پسر هر روز برامون یک مطلب جدیدی رو میکنه و کلی ما رو سر ذوق میاره انشالله که همیشه خدا پشت و پناهت باشه گلم.

چند روز پیش توی خیابون دنبال آدرس خونه دوستم میگشتم یکباره دیدیم عسلی رفته پیش یک آقای فروشنده و داره ازش می پرسه:آقا ما می خوایم بریم خونه  دوست این خانم چه طوری باید بریم؟؟فدات بشه مامان الهی.

عسلی من به شدت احساساتش رو نسبت به ما بروز میده البته در برخورد با دیگران هنوز کمی خجالتیه .چند روز پیش  امیر عباس رو بغل گرفته بودم و داشتم خدا رو شکر می کردم برای دادن عسل جانم یکباره عسلی شروع کرد به بوسیدن صورت و دستهای من .

عکس هنری از گل پسرم

برای میلاد امام رضا علیه السلام توفیق شد تا بریم زیارت و پابوس آقا. البته فقط یک روز توفیق داشتیم برای زیارت. چون حرم هم خیلی شلوغ بود نتونستیم عکس بگیریم اما دو تا عکس از حرم گرفتم .انشالله که خدا زیارت آقا رو قسمت هممون  کنند به زودی زود .

 

پ.ن :به وبلاگ دوستان سر میزنم و مطالبشون رو می خوانم ولی فرصت اینکه برای همشون پیام بذارم رو ندارم از همشون عذر خواهی میکنم.

تا بعد یا علی.