سلام  
خوبید؟تعطیلات بهتون خوش گذشته؟این چند روز تعطیلی رو ما خونه بودیم البته بابایی برای اینکه حوصله من و عسلی سر نره دائما ما رو بیرون میبرد برای هوا خوری.روز پنج شنبه ساعت 6 عصر رفتیم مقبره الشهدای اتوبان شهید دوران خیلی جای باصفا و قشنگیه.آدم اونجا حسابی احساس آرامش می کنه عسلی هم خیلی به این مکان علاقه داره تقریبا 2 تا 3 ساعت اونجا بودیم و بعد برای شام رفتیم خونه مامان جون .روز جمعه هم بابایی صبح ما رو برد سرخه حصار .اول رفتیم زیارت امام زاده سرخه حصار و بعد هم رفتیم داخل پارک قسمت بازی بچه ها .عسلی کلی با اسباب بازی ها بازی کرد طوری که توی راه قبل از اینکه برسیم خونه خوابش برد.عصر جمعه هم رفتیم خونه دوست بابایی عمو مهدی هم برای عیادت از ایشون (متاسفانه عمو تصادف کردند و پاشون رو جراحی کردند)هم برای دیدن نی نی نازشون محمد حسن که به تازگی متولد شده. عسلی پیرو علاقه بسیار زیادش به نی نی کوچولو ها دائم اصرار می کرد تا من محمد حسن رو بغل کنم و دست آخر هم می خواست تا محمد حسن رو با خودمون بیاریم خونه!!!!!!!

امیر عباس ذهن پرسشگری پیدا کرده و دائم از من راجع به اطرافش سوال می کنه و مرتب می پرسه این چی بود؟ این کی بود؟اسم خودش رو می تونه تکرار کنه دیشب به من میگه امیل عباس آقا،بابایی آقا،مامانی آقا؟؟؟!!!بعضی وقتا به من میگه امیل عباس جیقل مامان .یعنی امیر عباس جیگر مامانه.آیه فقل سلام علیکم رو با اشاره بهش یاد دادم خیلی قشنگ انجامش میده.دوست داره کارهاشون رو بطور مستقل انجام بده و شدیدا احساس بزرگی و استقلال می کنه.

 مقبره الشهدا واقع در اتوبان شهید دوران

 

این عکس یک سالگی امیر عباسه این عکس رو خیلی دوست دارم


تا بعد یا علی.