سلام  

توی این هفته به لطف خدای مهربون دوباره قسمتون شد بریم زیارت.روز سه شنبه من و بابایی و عسلی به همراه  عمو جواد و خاله با قطار رفتیم قم زیارت حضرت معصومه علیها سلام.خیلی خوشحال بودم چون بعد از زیارت حضرت امام رضا علیه السلام می تونستم به زیارت خواهر بزرگوارشون شرف یاب بشم و به قول مادر عزیزم سلام برادر رو به خواهر برسونم .به محض ورود به قطار عسلی انگار خاطرات چند روز پیش براش تداعی شد و دنبال دوستاش توی قطاز می گشت خلاصه به همه جا سرک کشید و 2 ساعتی رو که توی قطار بودیم مدام این ور اون ور می رفت.وقتی رسیدیم قم تقریبا نزدیک اذان مغرب بود بعد از مهیا شدن برای نماز رفتیم زیارت که خوشبختانه تونستیم خیلی راحت زیارت کنیم.عسلی هم مرتب در حال نماز خوندن و به قول خودش نام نام و دعا بود.قربونش برم کلی نماز خوند و بعد هم کتاب زیارت رو باز کردو زیر لب با خودش زمزمه می کرد  نمی دونم توی دل کو چولوش چی می گذشت اما هر چی که بود براش لذت بخش بود  و تقریبا یک ربع تا 20 دقیقه مشغول دعا و نماز بود الهی که قبول باشه گل پسرم.در حیاط حرم نزدیک به نیم ساعت امیر عباس  کنار حوض آب مشغول بازی بود ومن هم که منتظر خاله راحله بودم کاری به کارش نداشتم عسلی هم حسابی ذوق کرده بود و دلی از عزا در اورد . توی حرم قصد داشتیم تا با خاله راحله و محمد مهدی خوشگلمون هم ملاقات کنیم که متاسفانه نشد انشالله سفر بعدی.  

بعد از زیارت رفتیم خونه عمو حجت از دوستان بابایی که تازه ازدواج کرده بودند.خونه عمو تو محله زاویه قم بود .شب رو خونه عمو موندیم صبح بعد از نماز صبح به سمت تهران راه افتادیم.عمو جون و خاله مهربون بابت زحمتی که بهتون دادیم بی نهایت ممنونیم انشالله در کنار هم خوشبخت باشید و فرزندان صالحی داشته باشید.

عسلی من توی قطار



نماز خوندن عسلی قبول باشه انشالله



 



 اینجا هم عسلی مشغول دعا خوندنه



 روز جمعه انشالله مامان حاجی و بابا حاجی به همراه عمه رویا راهی سفر سوریه و کربلا هستند انشالله که سفرشون بی خطر باشه و برای هممون دعا کنند تا خدای مهربون این سفر رو  قسمت همه آرزومندان بکنند انشالله.

تا بعد یا علی.