سلام

بالاخره نمایشگاه کتاب تموم شد و اوضاع خونه به حالت قبل برگشت توی این مدت دسترسی به اینترنت نداشتم به همین خاطر با کلی تاخیر و البته کلی خبر جدید اومدیم.اولین خبرمون مربوط میشه به یک دیدار دوست داشتنی با امیر مهدی جون و یاس خاکی عزیز که حسابی برای من و عسلی جالب بود و باعث آشنایی با دوستای جدید برامون شد.خاله جون از اینکه زحمت کشیدید و تشریف اوردید ممنونیم.متاسفانه عکسا رو نتونستم بذارم اما توی اولین فرصت حتما میذارمشون.انشالله باز هم بتونیم همدیگر رو ببینیم.

من و عسلی تو مدت بر گزاری نمایشگاه دو بار برای بازدید از نمایشگاه کتاب رفتیم مصلی.غرفه کودک و نو جوان رو بطور کامل دیدیم یک سری هم به غرفه ناشران داخلی ،سازمان ها و نهادهاو سالن دانشگاهی زدیم.برای عسلی بیشتر بازیهای فکری خریدم که خیلی هم مورد توجه گل پسر قرار گرفت.عسلی با دقت تمام با کارتهای که براش گرفتم بازی میکنه و کلی هم توی تشخیص حیونا و صدای اونها رشد داشته.از غرفه خاله ستاره هم سی دی حسنی نگو بلا بگو رو براش خریدم که روزی هزار بار تماشا میکنه و کلی دوستش داره.

عسلی جون توی این مدت مابقی هدایای تولدش رو هم گرفت و همچنان تو حال و هوای تولد سیر میکنه. مامان حاجی و بابا حاجی ،عمه مریم و عمو محسن ،عمو محمود و سارا جون،عمه رویا و عمو بهرام مهربون زحمت کشیدند و هدایای قشنگی برای گل پسر اورده بودند دست همگی درد نکنه.

خاله مرضیه برای پنجشنبه و جمعه دعوتمون کردند باغشون توی کرشت.عسلی توی این دو روز زیر درختا  حسابی خاک باز ی کرد .گاهی وقتا دلم برای بچه های این دوره میگیره که مجبورن توی محیط آپارتمانی و کوچیک باشن و از لذت بازی با طبیعت محروم.عسلی و تربچه های خاله مهشید جون  و محمد رضا جون تا تونستند توی باغ بازی کردندو کلی هم بهشون خوش گذشت خاله جون ممنون از زحماتت توی این مدت.

اما دو تا خبر مهم:اول اینکه روز شنبه اول خرداد تولد همسر عزیز و مهربون و دوست داشتنی منه.مهدی عزیزم تولدت مبارک انشالله در پناه خدای مهربون و در ظل عنایات صاحب عصر باشی.انشالله خدا عمر با عزت برات رقم بزنه و به همه آرمانهای قشنگت برسی.

خبر دوم مربوط میشه به یک قدم دیگه برای مرد شدن عسلی .عسلی توی یک اقدام جالب خودش پوشکش رو باز کرد و تصمیم گرفت که پوشک نشه.فعلا که پروژه موفقیت آمیز بوده و عسلی هم به شدت همکاری میکنه.خدا رو شکرتا الان  نه برای عسلی سخت بوده نه برای من تا ببینیم در آینده چی پیش میاد.

عکسای که توی باغ خاله گرفتیم

 

 

 

تا بعد یا علی