سلام

این روزا تغییرات جوی برام دردسرساز شده چون من دوباره سرما خوردممامانی هم مجبور شد تا با عمو ناطقیان تماس بگیره و دوباره شروع کردم به دارو خوردنبه خاطر سرما خوردگی یکم خسته و بی حوصله ام .گاهی هم بهانه می گیرم اما این شرایط نتونسته از شیرین کاریام کم کنه و همچنان عسلی خونه اماونقدر شیرین و بلا شدم که تو هر جمعی شدم سو گلی و حسابی دیگران رو شیفته خودم می کنمدر این اثنا  کلاس درس مامانی جهت آموزش بنده هر روز قوت بیشتری می گیره و مامانی حسابی داره تلاش میکنهمامانی خیلی به رفتارهای من اهمیت می ده همش به من تذکر می ده که تو جمع پسر خوش اخلاقی باشم ،اخم نکنم،باکسی که می خواد با من بازی کنه بد قلقی نکنم،و....و البته بعضی آموزشها هم مربوط میشه به آشنایی با طبیعت که مامانی منو میبره کنار درختا تا بهشون دست بزنم و تفاوت هاشو نو لمس کنمخلاصه اینکه کلاس من بدون حتی یک روز تعطیلی بر گزار میشه و منم حسابی در گیرم 

دفعه گذشته که رفتیم مطب عمو ناطقیان عمو به مامانی گفتن که من باید به تنهایی و مستقل غذا بخورمبه همین خاطر مامانی ظرف غذامو میذاره پیشم تا خودم غذا بخورم منم حسابی کیف می کنم و با غذام بازی می کنم حالا شما تصور کنید که من چه بلایی سر   لباسمو سر و صورتم میارم .تازه اگه کسی اعتراض کنه فورا جذبه می گیرم که مگه چیه عمو دکتر گفتناونوقت که مامانی یه ماچ از صورتم می گیره و میگه قربون اون جذبه ات برم با اون صورت چرب و چیلیت

راستی یه خبر مهم :29 فروردین تولد کارن عسلیهکارن جون تولدت مبارک انشالله 120 ساله بشی انشالله تو اولین جشن تو لدت حسابی بهت خوش بگذره  و کلی هدیه قشنگ بگیری.روز 2 اردیبهشت هم عروسی عمو حمید از دوستای بابایی.عمو جون انشالله مبارکت باشه و به پای هم پیر بشید

تا بعد یا علی.