سلام

ما از مشهد برگشتیم با کلی خاطره قشنگ.

 

جای همتون خالی خیلی خوش گذشت.ما با قطار رفتیم سفر. چون هشت نفر بودیم تو دو تا کوپه نشستیم من تا حالا قطار سوار نشده بودم .برام جالب بود و مرتب از این کوپه به اون یکی می رفتم.مامانی هم برای راحتی من کف کوپه ملافه پهن کرده بود تا حسابی بتونم بازی کنم عکسی که براتون گذاشتم رو کنار نردبان داخل کوپه انداختم چون دائما یک نفر باید منو میگرفت تا از اون بالا برم

 

وقتی رسیدم کارامون و سریع انجام دادیم تا بریم زیارت.مامان جون و مامان حاجی زودتر رفتند.مامانی با خاله مریم مشغول درست کردن غذا شدند.بعد از اینکه کارشون تمام شد سه تایی رفتیم حرم.مشهد خیلی هوا سرد بود به همین خاطر اینطوری می رفتم بیرون.

 

حرم امام رضا بزرگ و قشنگ بود .من وقتی که وارد حرم می شدم مرتب به اطرافم نگاه می کردم.آدما وقتی گنبد امام و می دیدند چشماشون خیس می شد و زیر لب یه چیزایی می گفتند هر بار که ما هم میرفتیم مامانی این کار و میکرد و بعدش به من می گفت:امیر عباس به آقا سلام کن.به خاطر سردی هوا مامانی میرفت داخل رواق ها تا من سرما نخورم من هم اونجا شیطونی می کردم .مامانی هم باید مرتب دنبال من می دوید.البته لطف زوار های امام نسبت به من زیاد بود و در مقابل شیطنت های من همشون لبخند می زدند . این عکس رو تو زیرزمین حرم امام رضا انداختم.

 

 

وقتی هم میرسیدیم خونه اونجا حسابی بازی می کردم . آقاجون و بابا حاجی خیلی با من بازی کردند البته عمو میثم هم از اون بازی های عجیبش با من می کرد نا گفته نمونه منم هم کلی خوشم می اومد.

 

خلاصه این که این چند روز رفتیم حرم .اونجا یاد خیلی از دوستامون بودیم.از امام خواستیم زود زود همشون توفیق زیارت پیدا کنن.راستی روز یک شنبه که روز شهادت حضرت رقیه بود  طبق روال هر سال مامانی نذریش و پخت.منم که حسابی ذوق زده شده بودم این جوری عکس العمل نشون دادم.

اونجا نائب ازیاره همه بودیم.انشاالله بزودی قسمت شما هم بشه.این عکس ها رو هم برای حسن ختام می ذارم.

 

 

 

از همتون التماس دعا .بازم منتظر مون باشید خدا حافظ