سلام 

امسال تصمیم داشتیم برای تولد عسلی یک شب مامان جون و آقا جون و خاله ها رو دعوت کنیم یک شب هم مامان حاجی و بابا حاجی و عمه ها و عموها رو .اما متاسفانه با فوت عمه بابایی مهمونی رو کنسل کردیم.بابا حاجی مهربون ،بابایی،عمه جونا و عمو جونا انشالله که روح عمه خانم قرین رحمت باشه و بقای عمر هم عزیران بازمانده باشه.

 

منم با این شرایط  تصمیم گرفتم تا فقط چند تا عکس یاد گاری برای تولد عسلی بگیرم بنابراین کیک تولد عسلی رو خودم درست کردم خدا رو شکر کیک خوبی از آب در اومد.بعد هم کیک رو بردیم خونه مامان جون.عسلی برای تولدش حسابی ذوق و شوق از خودش نشون می داد دائم شمعهای تولدش رو می آورد تا براش روشن کنم من هم باید مرتب توضیح میدادم که حالا نه عسلی میگفت:مامان هوت من .(یعنی شمعها رو من فوت کنم).قبل از شام کیک رو اوردیم و چند تا عکس گرفتیم .البته عسلی جون کلی خوش به حالش هم شد و کادوهای زیبایی  گرفت.یک دست لباس از طرف مامان جون و آقاجون،6000 تومان دایی حمید،یک دست لباس خاله مرضیه و تربچه ها(مهشید ومحمدرضا)،یک ست روتختی که خود خاله لیلا زحمت دوختش رو کشیده بودند و یک لباس هم خاله مریم مهربون.دست همگی دردنکنه واقعا زحمت کشیدید.
امیر عباس در کنار مهشید جون و محمر رضا جون



مامان گلم انشالله عمر با عزت داشته باشی و همیشه در پناه خدای مهربون باشی.انشالله مابقی عمرت در دوران ظهور باشه و توفیق خدمتگزاری به آقا رو داشته باشی.

عسلی خوشگل حسابی توی حرف زدن رشد داشته و کلی کلمه جدید یاد گرفته.پاکیک(پارکینگ)،باشه،دشم(چشم)،دچ(چتر)،هوب(خوب) موش،کیک،نانای(وسیله نقلیه) ،الو(تلفن)،بپو(پتو)،کاکاکو(کاکائو)،کیف،یفت(رفت)،دوخت،هیب(سیب)،باز

پ ن:از همه دوستان عزیزی که زحمت کشیدند و توی پست قبلی تولد عسلی رو تبریک گفتند ممنونم.دوست داشتیم شرایطی بود تا همه نی نی گلا  و مامانی مهربونشون رو دعوت می کردیم .

پ ن2 :با شروع نمایشگاه کتاب  بابایی حسابی در گیر نمایشگاه شده،بابایی انشالله که موفق باشی و دائم مشغول تولید علم و کارهای مفید فرهنگی باشی.البته من هم به جهت همراهی با همسر کمتر می تونم به دوستان سر بزنم .

تا بعد یا علی.