سلام  

سال نو مبارک انشالله که سالی پر از برکت توام با سلامتی برای همه باشه و انشالله که امسال سال ظهور ولی نعمتون آقا امام زمان باشه الهی آمین.

خوب تعطیلات خوش گذشته؟ما  که حسابی مشغول دید و بازدید بودیم  البته برای دو روز هم رفتیم خمین تا به اقوام بابایی سری بزنیم.عمه جونا و عمو جونا به همراه مامان حاجی و بابا حاجی هم با ما اومدند خیلی به هممون خوش گذشت.هوا خیلی خیلی سرد بود اما عسلی ما تا تونست رفت بیرون و با گوسفندا یا بقول عسلی ببهی بازی کرد.عمو جونا هم که راه وبیراه آتیش درست میکردند که عسلی ما حسابی عاشق اینکار شده بود و می رفت چوبای ریز رو می اورد و می ریخت روی آتیش  و با ذوق زیادی می گفت آتیش.البته عسلی حسابی هم به عمو بهرام همسر عمه رویا زحمت داد و دائم با عمو بهرام مشغول بازی بود و کلی خستش کرد.عموی مهربون ممنون.

عسلی خیلی توی مسافرت فعال بود و کلی کلمه جدید یاد گرفت.توی راه که تو ماشین عمو میثم بودیم به عمو جون می گفت عمو آنوم .قربونش برم همیار پلیس شده بود بچم.کلمات دیگه ای که عسلی یاد گرفته:شتر،ببهی،آتیش،میمم که منظورش میثم ،عیدی،من

 مامان :ببعی میگه؟   عسلی:بع بع .   مامان:پیشی میگه؟   عسلی : میو میو.  مامان:کلاغه میگه؟   عسلی: قار قار.

مامان:یه توپ دارم     عسلی:ققیه.     مامان:سرخ و سفید و   عسلی:آبیه.     مامان:میزنم زمین.     عسلی:به آسمون نگاه میکنه یعنی هوا میره.     مامان:من این توپ و       عسلی :نه(منظورش نداشتم).بعد هم انگاری که قلم دستش گرفته تند تند دستش رو تکون میده منظورش اینه که مشقام و خوب نوشتم.بعد هم به بابایی اشاره میکنه که بابام به من عیدی داد یک توپ ققیه داد.

این عکس عسلیه با عیدی امسالش

عسلی کنار هفت سین

عسلی کنار عمو جونا

 

 

عسلی و عمو بهرام

تا بعد یا علی.