سلام

عسلی جون به لطف خدا و دعای همه دوستان بهتر شده البته سرفه های کوچولوی من همچنان ادامه داره که با دستور عمو ناطقیان دارو درمانی انجام میشه

به علت بیماری عسلک، تزریق واکسن 18 ماهگی به تاخیر افتاد و با 5 روز دیر کرد روز18 آبان ماه برای تزریق واکسن رفتیم در مانگاه.تا حوالی ظهر عسلی سر حال بود و بازی میکرد اما از حدود ساعت 2 تا 6 حسابی محل تزریق واکسن درد میکرد .عسلی ناز نازی هم خیلی اذیت شد و دائم گریه می کرداما در کل نسبت به واکسن 6 ماهگی کمتر اذیت شد.خوشبختانه تبش ساعت 11 شب قطع شد و روز بعد هم از درد خبری نبود

عسلی این روزا دیدن کارتون رو خیلی دوست داره.ما هم مجبوریم تا روزی هزار بار کارتون بره ناقلا ،برنارد،عموپورنگ رو ببینیم و درست مثل خود عسلی از دیدن این کارتونها لذت ببریم.اونقدر این کارتونها رو دیده که لحظه به لحظه همه این سی دی ها رو حفظ شدیم

تا بابایی از راه میرسه سریع در اتاق رو باز میکنه و دستاش رو مثل تفنگ میکنه.تا بابایی در آسانسور رو باز میکنه سریع میگه کیو کیو بعد از کلی بالا و پایین پریدن با بابایی،عسلی از توی اتاقش سطل لگو هاش رو میاره تا با هم قطار درست کنن و به اصطلاح آجر ها رو (لگو های که رو قطار گذاشتن)جا به جا کنن

کلماتی که عسلی میگه:بابا،مامان،ددر،دق(برق)،تخت،آخ(داغ)،پیش پیشی(گربه)،هاپو،آله(خاله)،ام(غذا)،جیش(پوشک)،تاب تاب (کتاب)،تو(توپ)،جو جو ،البته بطور کلی زبان اشاره رو بهتر صحبت میکنه

اینجا عسلی در حال خوردن کیکه

عسلی جون توی صحن حرم حضرت عبدالعظیم

اینم عسلی خندان

تا بعد یا علی.