سلام صبح بخير
خدا رحمت کنه دايي مهربون رو . بهتون تسليت ميگم.
عکسات خيلي قشنگ بودن عسلي جون مخصوصا اون عکسي که با کيوت گرفتي
سلام
چه ني نيه نازيييييييييييييييي:-*
سلام. هم تبريک و هم تسليت. دنيا ÷ر از غمها و شاديهاست به شرط اينکه درس عبرت بگيريم.
داستان در مورد يک کوهنورد است که ميخواست از بلندترين کو ها بالا برود. او پس از سالها آماده سازي ، ماجراجوئي خود را آغاز کرد ولي از آن جا که افتخار کار را فقط براي خود ميخواست، تصميم گرفت تنها از کوه بالا برود . شب بلنديهاي کوه را تماماً در بر گرفت و مرد هيچ چيز را نمي ديد . همه چيز سياه بود اصلاً ديد نداشت و ابر روي ماه و ستاره ها را پوشانده بود . همانطور که از کوه بالا مي رفت . چند قدم مانده به قله کوه ، پايش ليز خورد و در حاليکه به سرعت سقوط مي کرد . از کوه پرت شد. در حال سقوط فقط لکه هاي سياه را در مقابل چشمانش مي ديد . و احساس وحشتناک مکيده شدن به وسيله قوه ي جاذبه او را در خود مي گرفت.
همچنان سقوط ميکرد و در آن لحظات ترس عظيم ، همه رويدادهاي خوب و بد زندگي به يادش آمد. اکنون فکر ميکرد که مرگ چقدر به او نزديک است. ناگهان احساس کرد که طناب به دور کمرش محکم شد. بدنش ميان آسمان وزمين معلق بود و فقط طناب او را نگه داشته بود. و در اين لحظه سکون برايش چاره اي نماند جر آنکه فرياد بکشد ، ? خدايا کمکم کن؟ناگهان صداي پر طنيني که از آسمان شنيده مي شد جواب داد از من چه مي خواهي؟ - اي خدا نجاتم بده ! - واقعاً باور داري که من مي توانم تو را نجات بدهم ؟- البته که باور دارم .- اگر باور داري طنابي را که بدور کمرت بسته است پاره کن .يک لحظه سکوتو مرد تصميم گرفت با تمام نيرو به طناب بچسبد.گروه نجات ميگويند که روز بعد يک کوهنورد يخ زده را مرده پيدا کردند . بدنش از يک طناب آويزان بود و با دستهايش محکم طناب را گرفته بود .... و او فقط يک متر از زمين فاصله داشت.و شما ؟ چقدر به طنابتان وابسته ايد ؟ آيا حاضريد آنرا رها کنيد ؟در مورد خداوند هرگز يک چيز را فراموش نکنيد . هرگز نبايد بگوييد که او شما را فراموش کرده ، يا تنها گذاشته است. هرگز فکر نکنيد که او مراقب شما نيست، به ياد داشته باشيد که او همواره شما را با دست راست خود نگه داشته است . [گل]
عيدتون مبارک .خدارو شکر که روز خوبي داشتيد.
واقعا جمله تامل برانگيز و تکان دهنده اي بود.
سلام خانمي
هميشه به گردش و تفريح... و خوش باشين.
زيارتتون قبول... انشاالله که حاجت روا بشين.
بابت دايي بابايي هم خيلي ناراحت شدم... خدا رحمتشون کنه. انشاالله که غم آخرشون باشه.
عکسهاي عسلي جون هم خيلي خوشگل بود.
قربون عسلي برم که هميشه و در همه جا مشغول بازي و شيطنته