وقتی عسلی کتاب خوان می شود
ارسال شده توسط مامان فاطمه در 88/6/26:: 3:20 عصرسلام
امیدوارم که طاعات و عبادات همگی مقبول درگاه احدیت قرار گرفته باشه.پیشاپیش عید سعید فطر رو به همه دوستان تبریک میگم و از همه التماس دعا دارم.
عسلی جون به لطف خدا و دعای دوستان بهتر شده البته یک کمی حالت سر ما خوردگی داره که بعد از اون همه ضعف و بی حالی قابل پیش بینی بود.
شازده کو چو لوی من این روزا به شدت به مطالعه علاقه مند شده و حسابی ما رو در گیر خودش کرده.شبها اونقدر با کتاباش بازی میکنه و من رو مجبور میکنه که داستانهای کتاباش رو براش توضیح بدم که حسابی خسته میشه و خوابش می بره صبح هم تا چشمای قشنگش رو باز میکنه دستای من رو میگیره و میبره سمت کمدش و میگه از اونا یعنی دوباره روز از نو و روزی از نوحالا فکرش رو بکنید توی این ماه مبارک سحر ها هم به این پروژه اضافه شده و عسلی جون بعد از میل کردن سحری کتاباش رو میاره و بنده هم مجبورم در حالت خواب و بیداری تک تک صفحات کتاب رو براش توضیح بدم .اگر احیانا برای لحظه ای چشمام برن روی هم عسلی جون دستش رو روی صفحه مورد نظر فشار میده و با صدای بلند میگه:این این این اونقدر این صفحات رو براش توضیح دادم که بعضی وقتا به زبون خودش برام شروع میکنه به توضیح دادن و منم باید گوش بدم تا عسلی با هیجان زیاد برام موضوع رو تعریف کنه اونقدر با مزه این کار رو انجام میده که آدم دلش میخواد بخوردش
عسلی جون حسابی این روزا به مامانی کمک میکنه.تقریبا اگه کاری رو ازش بخوام برام انجام میده و اگه چیزی رو بخوام بدو بدو میره تا برام بیاره.بعضی اوقات هم میگم :عسلی جون برو با توپ بازی کن مامانی کار داره.الهی که قربونش برم بدو بدو میره توی اتاقش و با توپش بازی میکنه
وقتی که عسلی خوابش میاد دست من رو میگره و در به در دنبال یک متکا میگرده حالا متکا زیر سر هر کسی باشه میدو و براش میداره طفلی بابایی نمی تونه از دست این عسلی برای یک لحظه جلوی تلویزیون بخوابه چون عسلی سریعا دست به کار میشه و متکا رو از زیر سر بابایی بر میداره.
عسلی جون با عنایت و پیگیریهای بابایی به مسواک زدن علاقه مند شده و هر نوبت که بابایی یا من مسواک بزنیم عسلی هم مسواکش رو برمیداره و شروع به مسواک زدن میکنه بعد هم بابایی بغلش میکنه و میره سمت روشویی و گل پسر دهنش رو با آب می شوره و دائم آب دهنش رو خالی میکنه بعد هم با صدای بلند می خنده
حس کنجکاوی شیرین بلای مامانی حسابی زیاد شده و باعث شده هیچ وسیله ای از این حس گل پسر در امان نباشه از لوازم منزل گرفته تا وسایل کار بابایی.بعضی وقتا هم میره سراغ سی دی های بابایی و حسابی بهمشون میریزه.گاهی اوقات هم توی کتابای بابایی براش نقاشی های قشنگ می کشه تا بابایی وقتی از خونه بیرون رفت با دیدن اونها حسابی لذت ببره
شیطونک من بازی کردن با ماشین کنترلی رو به خوبی یاد گرفته و خیلی بامزه ژست میگره و شروع میکنه به هدایت ماشین البته با هر بار راه رفتن ماشین کلی هم ذوق میکنه
این عکس عسلی جون در حال بازی کردن با ماشین کنترلی
اینم یک عکس از عسلی در حال بازی کردن با سی دی های بابایی
تا بعد یا علی.