سلام

من و عسلی این روزا سرمون خیلی شلوغه برای همین با تاخیر می تونیم مطلب بذاریم اما دلمون براتون خیلی تنگ میشه

قبل از هر حرفی ولادت حضرت علی علیه السلام و  روز پدر رو به همه بابا های مهربون دنیا ،بابای مهربون خودم ،همسر عزیزم و پدر شوهر مهربونم تبریک میگم.امید وارم که خدا همیشه سایه شونو روی سرم حفظ کنه .الهی آمین.

هفته ای که گذشت برای تغییر آب و هوا رفتیم خمین .خمین شهر پدری باباییه و تقریبا تمام اقوام بابایی خمین زندگی میکنن.به عسلی که حسابی خوش گذشتعسلی تا تونست بدو بدو کرد ،با گاو و گوسفندا بازی کرد،توی گندم زار ها شیطونی کرد و خلاصه هر آتیشی که دلش خواست سوزوند وروجک! قند عسل ما توی این سفر خیلی با طبیعت اخت شده بود بقدری که اصلا نمی شد توی خونه نگهش داری به محض بیدار شدن از خواب کفشاشو می پوشید و میرفت بیرون .اونقدر با آب و خاک و سبزه و حیوونا بازی میکرد که باید روزی 4 تا 5 دست لباس براش عوض می کردم  شیرین پسر مامانی اونقدر قشنگ سوار اسب میشد که انگاری هزار ساله که سوار کاره خلاصه اینکه برای پسر مامان که همیشه توی آپارتمانه و جایی برای بازی و دویدن نداره سفر جالبی بود و حسابی دلی از عزا درآورد  

اما خبرای خوب خوب که حسابی ما رو خوشحال کرده:

اول اینکه 18 تیر ماه تولد دانیال عسلیه دانیال جون تولد هزار بار مبارک باشه انشالله در پناه امام زمان باشی و زیر سایه مامان راضیه مهربون و بابایی بزرگ باشی و جشن 120 سالگی رو در کنار هم بگیرید.

دوم:عمه مریم و عمو محسن 23 تیر ماه راهی سرزمین وحی هستند.انشالله که بهتون خوش بگذره.التماس دعا. 

و اما سومین خبر که برای خودمون هم باور کردنی نیست اینکه انشالله 30 تیر ماه من و عسلی و بابایی عازم سفر حج هستیم.برامون دعا کنید تا دست پر از این سفر برگردیم.توی این مدت هم حسابی درگیر مسائل سفرمون هستیم شاید نتونم پست جدید بذارم برای همین از همه دوستان عزیزم حلالیت میگیرم و انشالله بعد از برگشتن از سفر با کلی مطلب و عکسای جدید می بینمتون. 

وحالا گزارش تصویری:

این عکسا مربوط میشه به خونه عزیز جون(مادر بزرگ بابایی)

 

این عکسا رو هم خونه دایی رضا گرفتیم.

 

این عکس رو هم تو گندمزار خاله شوکت بابایی گرفتیم.

این عکس هم با آقا طه دوست جدید امیر عباس (نوه خاله شوکت)

تا بعد یا علی.